shahid-gelyan

شهید ضیاءالدین اسدی نوقابی فرزند عبدالله در بهار سال 1345 هجری شمسی اولین شب اردیبهشت ماه در روستای موسی آباد تربت جام در یک خانه گلی روستایی که در آن شب فقط با نور کمسوی یک گردسوز روشن می شد، دیده به جهان گشود.

شهید ضیاءالدین دوران طفولیت را در کنار پدر و مادر و خواهر بزرگتر خود و در محیطی ساده و بی آلایش و غرق در استضعاف گذراند. به دبستان رسیده بود متوجه ظلمی که به جرم دیانت و درست کاری در حق پدرش و امثال وی اعمال شده بود گردیده و از همان اوان کودکی به فساد و جور و ستم دستگاه شاهنشاهی واقف شده بود و از همان اوان بارها از پدر در این باب سئوال می کرد و هر بار پدر و مادر مهربانش پاسخ لازم را داده و او را به توکل به الله رهنمود شده بودند. بدین طریق شهید ضیاءالدین دوران دبستان را در سقز سپری کرد و مرتبا به همراهی پدر در مجالس وعظ که در مساجد برگزار می گردید، شرکت می کرد تا این که در آغاز حرکت جدید انقلاب اسلامی در سال 1356 دستگاه ترجیح داد پرسنل متدین و مسجد را از منطقه محروم کردستان که زمینه مساعدی در به خطر انداختن منافع دستگاه شاهنشاهی داشتند را از محل مذکور دور نگه دارد لذا در تیرماه همان سال ضیاء به اتفاق خانواده اش به مشهد آمد و در مهرماه همان سال تحصیلات راهنمایی را در مدرسه راهنمایی تحصیلی صفا اصفهانی مشهد شروع کرد.

اعتقادات مذهبی وی به قدری بود که بارها به حضور معلمین زن بدحجاب در کلاس درس معترض شده بود که با عکس العمل بعضی از مسئولین مدرسه و مؤاخذه آنها مواجه شده بود این نوجوان مسلمان و متعصب و واقع بین به خواهران بزرگتر و کوچکتر خود مسائل مربوط به حجاب اسلامی را با رأفت تأکید می کرد حتی به اقوام و آشنایان. با آغاز انقلاب به صورت همه جانبه آن در سال 1357 شهید همراهی سایر دانش آموزان در راهپیمایی های مختلف علیه رژیم مجدانه شرکت می جست. با پیروزی و شکوفایی انقلاب اسلامی شهید ضیاءالدین چون گلی خوشبو عطر ناشی از اسلام را هر چه بیشتر در محیط خانه و کوچه و فامیل منتشر می ساخت تا جایی که دوستان را به تحسین و دشمنان را به خشم می آورد.

پس از انقلاب شهید که حالا هنرجوی هنرستان صنعتی بود فعالانه در انجمن اسلامی هنرستان و همزمان در پایگاه مسجدالرضا (ع) حضوری مستدام و خستگی ناپذیز داشت. او خود را فرزند و پیرو پیر جماران در رهبری انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه می دانست و بر اساس همین باور با وجودی که تنها فرزند ذکور خانواده هم بود در سال 1361 برای اولین بار پس از گذراندن دوره آموزشی نظامی در پادگان بسیج بجنورد به جبهه های حق علیه باطل شتافت و در دو عملیات والفجر مقدماتی و والفجر1 را شرکت داشت. پس از بازگشت از این مأموریت شش ماهه باز هم در رابطه با جبهه و همزمان درسش فعال بود و اکثرا مطالعه دروسش در پایگاه مسجدالرضا صورت می گرفت.

در سال 1364 هنگامی که سال چهارم هنرستان بود برای بار دوم به عنوان تخریب چی به تیپ ویژه شهدا در کردستان پیوست و مدت 3 ماه در منطقه به مبارزه با دشمنان خارجی و داخلی اسلام ادامه داد. پس از بازگشت همزمان موفق به اخذ دیپلم و پذیرفته شدن در رشته کاردانی جوشکاری دانشکده فنی مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد شد. اما حجم زیاد دروس دانشکده هم نتوانست قلب مملو از عشق امامش را سرگرم خودش کند چرا که هنوز چندی از حضورش در دانشکده نگذشته بود که برای سومین بار در سال 1365 به سمت جبهه های حق علیه باطل شتافت. او ابتدا به اهواز و سپس به غرب مهران اعزام گردید در تاریخ 04/03/1365 در همین منطقه در بمباران خفاشان شب پرست عفلقی توسط گاز خردل از ناحیه سینه و صورت و چشم مجروح گردید که طبق پرونده پزشکی آسیب دیدگی وی میزان 40% تشخیص و تحت نظر پزشک معالج قرار گرفت و بدین ترتیب قلب بزرگش که مملو عشق به اسلام و رهبری بود تحت تأثیر مواد شیمیایی روز به روز بر شدت ضایعاتش افزوده می گردید و او هیچ نمی گفت چرا که مکتبش به او صبر و تحمل را آموخته بود.

شهید بزرگوار دیگر آن توان قبلی را نداشت اما هرگز کسی از او گله و شکایتی ندید و نیز او بود که در همین شرایط به دیگران روحیه می داد و باز هم درسش را مجدانه پیگیری می کرد و حتی در سال 1367 طرح شش ماهه دانشجویی خود را در سنندج گذراند. پس از بازگشت مقاومت بدنش به تدریج رو به نقصان می گذاشت و او باز هم هیچ نمی گفت چرا که بعدا با توجه به وصیت نامه اش که تنظیم کرده بود با توجه به گفته های پزشک معالجش معلوم شد که او هر لحظه منتظر نوشیدن شربت گوارای شهادت بوده ولی هرگز روحیه خود را نباخت و همچنان عاشقانه در جبهه مبارزه با باطل کوشا بود و با عشق به الله و اسلام و مسلمین همچون زمان فیزیکی حیات امام از معشوق خود انقلاب و رهبری جدید با علاقه حمایت و سخن می گفت و همواره اقوام و دوستان محصل و دانشجوی خود را تشویق به تزکیه و تهذیب و علم و دانش می کرد و خود تا دو روز قبل از شهادتش هرگز از جهد و کوشش در درس و فراگیری علم و معرفت دست نکشید.

وی در تاریخ 11/11/68 موفق به اتمام تحصیل دانشگاهی شد و دو روز بعد یعنی در عصر روز جمعه 13/11/68 در دومین روز از دهه مبارک فجر روح بزرگش که دیگر تحمل محبس تن فانی را نداشت به ملکوت اعلی پر کشید و لاله ای تازه در خونین لاله زار همیشه جاویدان انقلاب اسلامی ایران روئید و او که یگانه فرزند ذکور خانواده اش بود بار سفر ابدی به سوی محفل معشوق و دوستان شهیدش که همیشه در زیارت مزار آن ها آرزوی آرام گرفتن در کنارش را ورد زبان داشت بست و به خیل قدسیان انقلاب اسلامی پیوست.

shahid-gelyan        


شهید سید ضیاءالدین اسدی نوقابی

نام پدر : عبدالله

مقطع تحصيلي : کاردانی

رشته تحصيلي : جوشکاری

محل تولد : تربت جام

تاريخ تولد : 1345/02/01

تاريخ شهادت : 1368/11/13

محل شهادت : مشهد - جراحات ناشی از جنگ