شهید محمود زیرباف باشى در سال 1344 در خانواده اى مذهبى در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. از همان اوان کودکى به نماز و مسجد علاقه مند بود. دوران تحصیل خود را در شهر اصفهان به پایان رساند. قبل از انقلاب به همراه دوستانش در تظاهرات شرکت مى کرد، در جریان یکى از همین راهپیمایى ها، یکى از دوستانش را از دست داد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز همچنان به فعالیت هاى خود ادامه داد و مدتى نیز به تحصیل علوم حوزوى مشغول بود. پس از اخذ دیپلم در کنکور سراسرى در رشته شیمى دانشگاه فردوسى مشهد پذیرفته شد.
او از لحاظ اخلاقى فردى بسیار متواضع و مهربان بود و پدر وى درباره اخلاق نیکویش مى گوید: در یکى از روزهاى عید نوروز که ما در منزل پذیراى تعدادى میهمان بودیم، شهید و برادرانش براى خرید مرغ به بازار رفتند و پس از مدتى طولانى که باعث نگرانى ما شده بود به منزل مراجعت نمودند و وقتى با اعتراض من مواجه شدند که در این مدت طولانى فقط دو مرغ خریدارى کرده اید پاسخى ندادند. پس از چندى پدر از ماجرا مطلع مى شود که آنها 13 مرغ خریده بودند و در حال برگشت به خانه شهید به برادرش مى گوید: «باید عیدى بدهد. بدین طریق درس انفاق و قناعت را به همه ما مى آموخت».
شهید احترام فوق العاده اى براى والدینش قائل بود. با شروع جنگ و اعلام نیاز دانشگاه به نیرو جهت دیده بانى، شهید ثبت نام مى کند و عازم منطقه مى شود و پس از آن طى تماسى از خانواده مى خواهد تا چند هفته با او تماس نگیرند. به این ترتیب مدت 40 روز در جبهه حضور پیدا مى کند و روز چهلم که قرار است ترخیص شود؛ یعنى شب جمعه آخر، شهید براى دیده بانى داوطلب شده، تا صبح به دیده بانى مى پردازد و سرانجام در تاریخ 02/12/65 در منطقه شلمچه و بر اثر برخورد خمپاره سرش از بدن جدا مى شود و به لقاء الله مى پیوندد. خانواده که از رفتن ایشان اطلاع نداشتند، به وسیله نامه از شهادت ایشان مطلع مى شوند و پس از شناسایى پیکر شهید آن را بدون سر دفن مى نمایند. پس از چندى استخوان هاى سر شهید به دستشان مى رسد که آن را نیز در کنار پیکر مبارک شهید دفن مى کنند.