دانشگاه انصافا مساله ی مهمی است... و ما به این اهمیت از بن دندان معتقدیم. اگر ما دانشگاه را امروز نداشته باشیم، پس فردا هیچ چیز نداریم و مجبوریم به طرف این و آن دست دراز کنیم؛ امروز برای گندممان، برای آهنمان، برای ماشین آلاتمان به دیگران مراجعه می کنیم و گدایی می کنیم، فردا برای کسی که این آهن آلات را برای ما سرهم و سوار هم بکند، باید از دیگران گدایی بکنیم؛ یعنی سازندگی مملکت برای آینده ، دیگر یک افسانه و یک سراب بیش نخواهد بود. البته اینهایی که من مثال زدم، مسایل فنی و سازندگیهای فنی است؛ سازندگی های معنوی و فرهنگ و معارف و این قبیل چیزها، دیگر بدتر. این است که دانشگاه را شوخی نباید گرفت.  [1]

درست است که محیطهای اسلامی و انقلابی زیاد است ـ محیطهای شهری کسب و کار، محیط کارگری، محیط حوزه ی علمیه و محیطهای گوناگون دیگرـ اما هیچکدام از این محیطها مشغول ساختن انسانهایی نیست که با تخصص و دانش خودشان، باید در فردای این مملکت، چرخی از چرخهای زندگی را حرکت بدهند. البته از این جهت، حوزه ی علمیه مختصراً وجه شباهتی با دانشگاه دارد؛ اما آن هم باز تفاوتهای خیلی زیادی دارد. در امر اداره ی آینده ی کشور، دانشگاه جلوتر و مهمتر است. دانشگاه است که مدیران و سیاسیون و مهندسان آینده ی کشور را تربیت می کند؛ متخصصان و دانشمندانی که باید در زمینه های مختلف زندگی ـ از صنعت و کشاورزی و تسلیحات و از همه ی شؤون جامعه ـ کشور را در فردا اداره کنند، دارد تربیت می کند. پس ببینید، دانشگاه این قدر مهم است.

اگر حقیقتا دانشگاه جایی شد که در آن تربیت دینی بدرستی انجام بگیرد، می توان اطمینان پیدا کرد که فردا مدیران کشور و همه ی کسانی که چرخی از چرخهای کشور در دستشان است، اسلامی هستند و با دید و نگرش اسلامی حرکت می کنند. [2]

دانشگاه، نقطه ی اساسی هر جامعه و کشوری است. اگر دانشگاه اصلاح بشو د، آینده ی آن جامعه اصلاح خواهد شد. اگر دانشگاه فاسد بشود، سرنوشت آن جامعه فساد است. این فسادی که در دانشگاه فرض می کنیم، ممکن است فساد اخلاقی باشد، یا فساد علمی. فساد علمی معنایش این است که در دانشگاه نه معلم برای درس دادن و یاد دادن دلسوزی کند، نه متعلم و دانشجو برای یاد گرفتن دلسوزی کند.

نتیجه، بی سواد بارآمدن، بد فهمیدن و نفهمیدن و عدم رشد استعدادهاست. فساد اخلاقی، معنایش این است که آن که درس می خواند یا نمی خواند، از لحاظ اخلاقی ، شرافت و شرف و غیرت و انگیزه و ایمان لازم را در خود پرورش ندهد. این هم نتیجه اش با شق اول یکی است؛ شاید هم گاهی بدتر. آن عالمی که شریف نباشد، حمیت و غیرت  دفاع از کشور و ملت و آرمانها و ارزشهای ملی و دینی خود را نداشته باشد، آن عالمی که دشمن را بر خودی ترجیح بدهد و خود را در اختیار دشمن ملت قرار بدهد، آن عالم از هر جاهلی بدتر است؛ همان دزدی است که با چراغ به دزدی می رود و بیشتر صدمه می زند. [3]

ما می توانیم به صورت قاطع ادعا کنیم که در نظر رهبر کبیر فقید ما، مسأله ی دانشگاهها، جزو مسایل طراز اول برای انقلاب و کشور بوده است. یک وقت در دیدار جمعی از مسؤولان فرهنگی کشور ایشان فرمودند: مسأله ی جنگ یک امر موقت است؛ در صورتی که مسأله ی مهم و ماندگار و اساسی ما دانشگاههاست.  [4]

پی نوشت:

    1.بیانات در دیدار با اعضای ستاد انقلاب فرهنگی 27/10/1362
    2.سخنرانی در دیدار با دانشجویان دانشگاه تهران 13/7/1367
    3.بیانات در دیدار با خانواده های شهدای دانشگاه تربیت مدرس 14/6/1370
    4.سخنرانی در مراسم بیعت جمع کثیری از دانشجویان و دانشگاهیان 23/3/1368

منبع: دانشگاه ودانشجو در آینه رهنمودهای مقام معظم رهبری ـ فصل اول