هادى روز نوزدهم آذر 1344 که مصادف شده بود با نيمه شعبان، در خانواده ‏اى مذهبى به دنيا آمد. مادر وى قبل از تولدش در خواب ديده بود نام مبارك «صاحب الزمان» با خطى خوش نوشته شده که آن را به فال نيك مى‏ گيرد. شهيد رضوى دوران كودكى را تحت مراقبت پدر و مادر، به گونه‏ اى پشت سر گذاشت كه در درس، مدرسه و اخلاق بهترين بود. پدر بزرگ پدرى هادى خادم امام رضا (ع) و پدر بزرگ مادرى ايشان نيز از مداحان اهل بيت (ع) بود و همين باعث شده بود كه هادى در سن شش سالگى نمازش را با قرائت درست بخواند و همراه پدر بزرگش در جلسات قرآن، سخنرانى و نوحه خوانى شركت كند. او در سال 1350 در شهر بيرجند (محل مأموريت پدرش) پا به مدرسه گذاشت و از سال دوم دبستان به بعد در مشهد به تحصيل ادامه داد، او پس از اخذ ديپلم از دبيرستان شهيد آقا مصطفى خمينى، در كنكور سراسرى در رشته رياضى كاربردى دانشگاه فردوسى مشهد پذيرفته شد. او در دوران دبيرستان بارها داوطلب حضور در جبهه شد، اما به دليل مخالفت مادرش، از اين كار صرف نظر كرد تا اينكه بالاخره از طريق طرح شش ماهه اعزام دانشجويان و كارمندان به اهواز رفت و از طرف مركز پيام واحد مخابرات لشكر 5 نصر، مدت 6 ماه را در عراق گذراند.
هادى به اجراى مبانى و اصول اسلامى، اعتقادى خاص داشت؛ امر به معروف و نهى از منكر را سرلوحه كارهاى خود قرار داده بود و در همين زمينه به فعاليت هايى در دانشگاه مى‏ پرداخت. او طى يكى از فعاليت هاى خود بخشنامه‏ اى را به تصويب رياست دانشگاه رساند كه به موجب آن هيچ كدام از دانشجويان و استادان حق سيگار كشيدن در محيط كلاس و دانشگاه را نداشتند.
از نظر اخلاقى به گونه‏ اى بود كه همه او را پسرى سر به زير و درس خوان مى‏ دانستند و براى خواهر و برادران كوچك خود چه از نظر اخلاق و چه از نظر درس الگو بود و به پدر و مادر خود احترام زيادى مى‏ گذاشت.
او سرانجام در تاريخ 04/04/1367 و در منطقه عملياتى جزيره مجنون مورد محاصره دشمن قرار مى‏ گيرد و به اسارت در مى‏ آيد. پس از گذشت يك سال از زمان آزادى اسرا خانواده‏ اش هیچ خبر موثقى از او نداشتند تا اينكه يكى از آزادگان خبر وجود هادى را در یکی از اردوگاه های عراق به خانواده اش داد. تاكنون خانواده او همچنان اميدوار به بازگشتش هستند که اين روزنه اميد در دل اين خانواده صبور بسته نشده است.
به اميد آزادى تمام عزيزان در بند، ان‏شاءاللّه.